خاطرات و یافته هایی از نظام تحصیلی در انگلستان (۱)
برای افرادی که با کودکان خود به کشور بریتانیا سفر میکنند، مهمترین دغدغه انتخاب محل مناسب برای تحصیل در مدارس و کالج های آنجاست. زیرا تجربه تحصیلی قبلی کودک، توانایی مهارت آموزی و میزان سطح آشنایی با زبان انگلیسی، از چنان اهمیتی برخوردار است که اولیاء را وادار میکند، از قبل تمهیداتی را اندیشیده باشند. از سوی دیگر، با توجه باینکه ترکیب محیط های آموزشی از مهد کودک گرفته تا دانشگاه بصورت مختلط است، برخی تلاش میکنند که فرزندانشان در مدارس وابسته به کلیسا، که تا اندازه ای از وضعیت مناسب تری برخوردارند، ثبت نام کنند.
لیکن در خصوص نطام آموزشی، جالب است بدانید کلاس های درسی معمولاً متشکل از حداکثر ۲۴ دانش آموز است و در فضایی زائد بر ۳۰ مترمربع تشکیل میگردد. بعلاوه اطراف این فضا قفسه هایی حاوی کتب و وسائل کمک آموزشی و اسباب بازی به تناسب وضعیت سنی دانش آموزان تعبیه شده است.
اگر چنین محیطی را در کنار آزمایشگاه های مجهز، سالن های ورزشی و استخر و کتابخانه موجود در مدارس و همچنین کتابخانه های عمومی در سطح شهر و بهره مندی از لوازم التحریر، کارت اتوبوس و مترو رایگان بگذاریم، خواهیم یافت غلبه بُعد پرورش بر حفظیات صِرف، فراگیران را به چه توانمندی وصف ناپذیری میرساند.
علیرغم اینکه کلاسهای مذکور دارای وایت بورد میباشند، لیکن بجای نیمکت، میزهایی با ظرفیت چیدمان صندلی تک نفره در نظر گرفته شده که ضمن اینکه به تشکیل گروههای ۶ نفره دورهمی کمک میکند، امکان بهره گیری همزمان از وایت بورد، پرده نمایش و دیتا پروژکتور را نیز بهمراه دارد. همچنین بجای تکالیف در منزل، دانش آموزان تشویق به بردن کتابهای مناسب با سن خود ار محل قفسه های موجود در کلاس شوند، تا انس با کتاب از همان سنین کودکی در آنان نهادینه شود.
اینک چنانچه در صدد علت اصلی چنین چیدمانی در کلاس ها باشیم میتوان گفت؛
اولاً: نحوه مدیریت کلاس بگونه ای است که، جایگاه استاد از مقام معلمی به مرّبی تبدیل میشود. به عبارت دیگر، مواد درسی مجموعه ای از مطالب جویدنی نیست، بلکه نوعی تجربه آموزی است که نقش وی را بجای انتقال مطالب تئوریک، به راهنمایی تبدیل نموده که دانش آموختگان را به سوی شکوفایی استعداد های درونی سوق میدهد.
با این توصیف مرّبی به همراه دستیار خود، دیگر متکلم وحده نمی باشد بلکه بر اساس سرفصل های درسی، کارها را که عموماً واجد جنبه عملی است به گروهها تزریق میکند. ضمن اینکه همزمان نظم پذیری و انطباق با منافع جمعی در عمل آموخته میشود. بدیهی است مهمترین دستاورد این امر، عادت یافتن دانش آموزان به کارهای گروهی است که در زندگی آینده آنان هم نقش بسزایی دارد.
در واقع این همان خطی است که تا مراحل تحصیلات عالیه ادامه دارد. بنحویکه همین کودک وقتی به دانشگاه راه مییابد، بجای دانش پذیر، دانشجو میشود و در این مرحله نیز با نظام پژوهش محور سازگاری می یابد.
شاید ذکر خاطره ای از اولین ملاقاتی که با سوپر وایزر خود داشتم خارج از لطف نباشد. ما شرقی ها در نظام استاد و شاگردی عادت کرده ایم که همواره در مقابل هر آنچه را که از محیط دانشگاهی میگیریم سر تعظیم فرود آوریم و همین روحیه باعث شده بود که در دیدار با ایشان، نقد و نظرات نسبت به پروپوزال ارائه شده را، به دیده تأیید بنگرم. هنگامیکه جلسه را ترک کردم احساس رضایت چندانی از قابلیت های خود در چهره ایشان نیافتم.
متعاقباً موضوع را با یکی از دوستانی که مشغول گذراندن دوره دکتری در دانشکده حقوق یکی از شهرهای دیگر انگلیس بود، در میان گذاشتم. ایشان توصیه داشتند منبعد که نزد استاد میروی بجای قبول صد در صد نظرات وی، در برخی جا ها که با منطق قوی تر میتوانی در مقابل او استدلال کنی، بیشتر شما را شایسته همکاری می یابد. زیرا بنا بر این نیست که به شما مدرکی بنام دکتری حقوق بدهد، بلکه زمانی رساله نگاشته شده را در مقابل هیأت ژوری شایسته دفاع میداند که در پژوهشگر، قدرت اجتهاد و لو مخالف نظر خودش یافته باشد. ضمن اینکه اساس این رابطه بلحاظ ریز شدن دایره علوم و گستره منابع الکترونیکی، بر هم آموزی استوار است، تا آموزش یکطرفه. به همین جهت در بسیاری از موارد استاد نیز در مقالات خود به یافته های دانشجو با ذکر رفرنس استناد میکند.
اینک با ذکر این خاطره بهتر میتوان با مخاطب این سطور سخن گفت و اینکه کار مرّبی در مدرسه نیز زمانی مثبت ارزیابی میشود که به ارتقاء توانمندیهای دانش آموخته کمک کند و او را به درجه بالاتری از اعتماد به نفس و اینکه “تو میتوانی” هدایت کند.
در این ارتباط یادم نمیرود، هنگامی که دختر کوچکم به مهد کودک میرفت و قادر شده بود شماره های یک تا ده را به زبان انگلیسی بشمارد، در ورقه ارزشیابی که دریافت کردم همین “میزان توانایی وی بدون نیاز به دیگران”، مورد ارزیابی قرار گرفته بود و بر خلاف انتظار تا پایان دوره تحصیلی از مدرسه وی مدرکی دال بر نمره ای دریافت نکردم.
ثانیاً: تن دادن به فرهنگ نظم پذیری، موضوعی نیست که خاص محیط های آموزشی باشد. بلکه این امر بگونهای بر وضعیت زندگی خانواده ها تاثیر گذار است که نگارنده را وادار به ذکر خاطرهای میکند.
جالب است بدانید، در یک صبحی که بلحاظ اینکه بدنبال کلید درب آپارتمان برای بازگشت به منزل میگشتم، از رساندن بچه ها در ساعت مبتنی بر جدول زمانی اتوبوس ( که ایستگاه آن در پنج دقیقه محل سکونت ما بود) باز ماندم. همین امر باعث شد آنها تا آمدن سرویس بعدی بمدت ۱۵ دقیقه دیگر انتظار بکشند. نتیجتاً بجهت اینکه به ایستگاه مرکزی مترو با تأخیر رسیدند، از قطاری که آنان را به مدرسه حاشیه شهر میرساند، بازماندند، لهذا ۴۵ دقیقه دیر تر به سر کلاس حاضر شدند.
ثالثاً: آموزش نظم اجتماعی در این سیستم، از چنان جایگاهی برخوردار است که حتی ریشه در دوره قبل از ابتدایی، یعنی مهد کودک دارد. در این ارتباط خاطره دیگر اینکه؛ در یکی از روزهایی که عازم دانشگاه بودم، مشاهده کردم که فرزند کوچکم دست در دست همکلاسی در یک صف منظمی به مرکز شهر دلالت می شدند.
بعد از ظهر که شرح ماجرا را جویا شدم، متوجه شدم که برنامه اردویی آنروز آنها بازدید از چراغ های راهنمایی و رانندگی بوده، چراکه بدینوسیله میآموختند که از جمله حقوق شهروندی عابر این است که، هنگام عبور از خیابان قادرند با فشار دادن دگمه ای بر روی تابلویی مخصوص، کلیه خودروهای درحال عبور را ناگهان پشت چراغ قرمز وادار به ایستادن نمایند.
لازم به ذکر است این روحیه همگرایی تا جایی استکه در مهد کودک آنان، نه تنها به شراکت گذاردن بسته غذایی شاگردان و تسهیم مساوی با سایرین را در بر میگیرد، بلکه تا شرکت در سمینار های چند نفره و ارائه پروژه های جمعی در دوره تحصیلات عالیه را نیز، شامل میشود.
رابعاً: گفتنی است، برنامه های هفتگی برای اردوهای جمعی در محل مزارع و باغات اطراف شهر و مشاهده انواع و اقسام گل و گیاه ها و حیوانات، بویژه تغذیه از نزدیک آنها، و نیز کارگاهها و کارخانجات تولیدی، بعلاوه بازدید از موزه های باز و بسته، محلی از برای کسب تجربه های عملی، در طول دوران تحصیل بحساب می آیند. مضافاً با توجه باینکه جامعه انگلستان ترکیبی از ملیت ها و فرهنگ های مختلف است، همین تجربه را میتوان در خصوص معرفی ادیان و مذاهب گوناگون یافت. بدین صورت که دانش آموختگان بجای جستجوی سوالات خود در کتب درسی، به بازدیدهایی از مساجد و معابد هر شهر می پردازند، تا از نزدیک با اعتقادات و جزییات نماز و قبله و نیز آداب دینی سایر مذاهب، آشنا شوند.
خامساً: ارزیابی میزان پیشرفت دانش آموزان، بدینگونه است که نحوه ارزشیابی در دوران تحصیل بجای امتحان و نمره دادن، بر نظام توصیفی تکیه دارد. بدین ترتیب از آنجاییکه هدف نظام آموزشی بر فلسفۀ خود اتکایی استوار است، بنابراین زمینه شکوفایی استعدادها و تبدیل ظرفیتهای بالقوه به بالفعل را، بهتر فراهم میکند.
البته نا گفته نماند، جدی ترین ارزشیابی در ۱۶ سالگی است، یعنی زمانی که دانش آموزان گواهینامه پایان تحصیلات متوسطه را دریافت میکنند. دانش آموزان به محض اتمام دوره متوسطه، میتوانند تحصیلات تکمیلی برای ورود به دانشگاه و سپس آموزش عالی را انتخاب کنند و یا اینکه مدرسه را به پایان رسانده و وارد دنیای کار شوند.
با این توصیف آنچه که هدف اصلی نظام آموزشی را تشکیل میدهد اینکه، ضمن عملی شدن حق آموزش برای هر شهروند، بجای فرهنگ مدرک گرایی، ایجاد زمینه مهارت پروری و جذب کاربران به بازار کار، غایت است. شاید تعجب کنید اکثر اساتیدی که ما نزد آنان دوره دکتری میگذراندیم، خود دارای مدرک فوق لیسانس بودند و لیکن شایستگی آنان از برای مدیریت رساله ها مبتنی بر مقالات و داده هایی بود که در نشریات معتبر بین المللی داشتند.