مفهوم فسخ و اقاله در معاملات
مقدمه:
همانطوریکه می دانیم یکی از عوامل گردش ثروت، تضمین پایداری و بقاء معاملات است که در اصطلاح حقوقی به اصل لزوم در قراردادها لقب دارد. از نگاه اجتماعی نیز هنگامى كه دو طرف براى برآوردن نيازها و تأمين منافع خود با يكديگر عقدى را منعقد مىکنند، اين ارتباط زمانی ارزش دارد که از ثبات لازم برخوردار باشد و الا به قول معروف، سنگ روی سنگ بند نمیشود. البته در پارهای اوقات مسائلی پیش میآید که شعار معروف “حق با مشتری است” تحقق می یابد و آن در مواردی است که به جهت جلوگیری از برخی مشکلات، قانونگذار اجازه داده که رابطه قراردادی خاتمه یابد. لیکن باید توجه داشت؛
اولاً: این حق مربوط به عقود لازم است، زیرا در عقود جایز هر یک از دو طرف میتواند هر زمان که اراده کند، عقد را بر هم بزند. بهعبارت دیگر یک طرف بهطور مستقل میتواند حق فسخ خود را اعمال کند، بدون اینکه نیازی به رضایت طرف دیگر باشد. ثانیاً: در مواردی طرفین دارای حق فسخ هستند که آنرا ضمن قرارداد ساقط نکرده باشند.
از جمله طرق از بین بردن قرارداد، حق اِعمال فسخ است. زیرا اگر در قراردادی چنین شرطی وجود نداشته باشد، پایان دادن به قرارداد، که در بعضی مواقع ضرورت پیدا میکند، مسألهساز بوده و طرفین را دچار زیانهای جبران ناپذیری میکند.
فسخ قرارداد دارای انواع گوناگونی است که به برخی از آنها به شرح آتی اشاره می شود.
اقسام فسخ در معاملات
الف – خیار مجلس: از جمله خیارات یعنی اختیار فسخی که در معاملات قطعی پیشبینی شده، خیار مجلس است که به هر یک از خریدار و فروشنده داده شده تا زمانی که متفرق نشدهاند و در محل عقد حضور دارند، بتوانند معامله را فسخ کنند.
ب – خیار شرط: بر خلاف سایر خیارات که به حکم قانون بهوجود میآیند، بدون اینکه توافق طرفین نقشی در آن ها داشته باشد، این نوع خیار اغلب بنا به توافق در متن قرارداد ذکر میشود و به یکی از طرفین، یا هر دو یا شخص ثالثی اجازه میدهد تا ظرف مدت مشخصی از معامله رجوع کرده و معامله را برهم بزند. در برخی معاملات مسکن یا خرید پوشاک، عرف بر این است که تا ۲۴ ساعت به خریدار این حق داده میشود تا از خرید منصرف شده و با رجوع به فروشنده، پول پرداختی را پس بگیرد. این خیار ممکن است با پرداخت مبلغی به عنوان “وجه التزام” همراه باشد. بهطور مثال در قرارداد بیع اینگونه شرط میشود که: هریک از طرفین برای مدت ۲۴ ساعت حق پشیمانی داشته و بایستی در صورت فسخ مبلغ بیست میلیون تومان بهعنوان خسارت بهطرف مقابل پرداخت کند.
ج – خیار تأخیر ثمن: این اختیار فسخ زمانی کاربرد دارد که خریدار در پرداخت آن تعلل ورزد. در این شرایط است که قانون میگوید هرگاه فروشنده و خریدار زمانی را برای پرداخت پول مشخص نکرده باشند و سه روز از تاریخ معامله بگذرد و فروشنده کالا را در اختیار مشتری نگذارد و مشتری هم قیمت جنس را نپردازد، فروشنده حق دارد معامله را فسخ کند. لیکن چنانچه خریدار ظرف ۳ روز ثمن معامله را پرداخت کند، دیگر فروشنده حق فسخ ندارد. نکته مهم در این نوع خیار این است که هرگاه کالا از آن دسته اجناسی باشد که در کمتر از ۳ روز فاسد میشود یا افت قیمت پیدا میکند، فروشنده هر زمانی که احساس کرد کالا در حال فساد یا کسر قیمت قرار دارد، میتواند معامله را برهم زند.
د – خیار رؤیت و تخلف وصف: موردی است که اگر کالایی که فروشنده نشان داده با کالایی که به خریدار تحویل داده، متفاوت باشد، در اینصورت، مشتری میتواند به این نوع از خیار استناد کند و معامله را فسخ کند.
توضیح اینکه؛ گاهی اتفاق میافتد که کالایی ندیده خریداری میشود و انجام معامله صرفاً مبتنی بر کاتالوگ یا توصیفی بوده که فروشنده از آن کالا ارائه داده، در این موارد نیز مطابق قانون هرگاه کسی مورد معامله را ندیده و آن را فقط با بیان اوصاف توسط فروشنده خریده و بعد از دیدن آن بفهمد جنس مورد معامله دارای اوصاف ذکر شده نیست، میتواند معامله را فسخ کند.
لیکن باید توجه داشت اگر مشتری جنس مورد معامله را دیده باشد و بداند مورد معامله، آن اوصاف و خصوصیات را ندارد، دیگر نمیتواند معامله را فسخ کند. البته باید توجه داشت هرگاه خریدار جنسی را قبلاً دیده باشد و به اعتماد رؤیت قبلی اقدام به معامله کند؛ اما بعد از معامله متوجه شود که موضوع آن اوصاف قبلی را ندارد، اختیار فسخ معامله را دارد.
ه – خیار تخلف از شرط: اگر در قرارداد شرط انجام کاری قید شده باشد، برای مثال، اجارهدهنده تعهد کرده خانه را رنگ آمیزی سپس به مستاجر تحویل دهد، اما از این کار امتناع میکند، در اینصورت، مستاجر بهدلیل تخلف موجر از شرطی که باید انجام می داده، میتواند اجاره را فسخ کند.
و – خیار عیب: در پارهای اوقات ممکن است شخصی کالایی را خریداری کند و هنگامیکه قصد دارد از آن استفاده کند، متوجه شود که دارای عیبی پوشیده است. برای مثال ممکن است وسیلهای برقی خریداری شود که هنگام عقد قرارداد عیب آن پوشیده است و بعدها آن عیب معلوم میشود. در چنین شرایطی قانون این اختیار را میدهد که بهموجب عیبی که در مورد معامله (مبیع) وجود دارد و هنگام انعقاد معامله اطلاعی از آن در دست نبوده، ذینفع میتواند علیه فروشنده اقامه دعوا کند و یا اینکه کالا را به فروشنده پس داده و همه پولی که پرداخت کرده پس بگیرد.
راه دیگر این است که وی میتواند کالا را نزد خود نگه داشته و مابهالتفاوت جنس معیوب نسبت به جنس سالم را (بعضاً با نظر کارشناس رسمی دادگستری) دریافت کند. شایان ذکر است که اگر خریدار در هنگام انعقاد مبایعهنامه از عیب موجود در کالا مطلع باشد، بعد از انعقاد، دیگر نمیتواند ادعایی داشته باشد و مجبور است جنس معیوب را همچنان نگه دارد.
ز – خیار تدلیس: همچنین اگر فروشنده عملیاتی انجام دهد که موجب فریب خریدار شود مشتری میتواند از خیار تدلیس استفاده کند و معامله را فسخ کند. بهطور مثال خریدار خودرویی براساس اینکه کم کار کرده است آنرا خریداری کند و متعاقباً مشخص شود که فروشنده با دستکاری در کیلومتر آن، وی را فریب داده است.
در مورد خیار تدلیس دو نکته قابل توجه است اول اینکه؛ عملیات فریب باید پیش از انجام معامله باشد تا رغبت در انجام معامله در مشتری ایجاد کند. دوم اینکه؛ از آنجاییکه این خیار داخل حوزه قراردادی نیست، بلکه در زمره حقوق جامعه است لهذا در کلیه معاملات از جمله هنگام تنظیم اسناد رسمی در دفترخانهها، بهجهت مخالفت با نظم عمومی قابل اسقاط نمیباشد.
ح – خیار غبن: در برخی معاملات شاهد هستیم که یکی از طرفین آن مغبون شده و این در جائي است که فروشنده کالاي خود را به کمتر از قيمت و مشتري آن را به بيش از قيمت خريده باشد. بدیهی است در این موارد خیار غبن یعنی حق فسخ معامله به نجات طرف زیاندیده میآید و اين حق وقتي قابل اعمال است که مغبون در هنگام معامله از قيمت واقعی ناآگاه باشد. در این راستا و بر اساس قانون هریك از متعاملین كه در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ كند.
البته در صورتی خیار غبن ثابت است که شخص معامله کننده در هنگام معامله از قیمت واقعی ناآگاه باشد و نداند که قیمت اصلی به چه مقدار است. بنابراین خیار غبن در صورتی موجود میشود که اولاً: مغبون (کسی که ضرر کرده) هنگام معامله از قیمت روز مورد معامله در بازار ناآگاه باشد و اِلّا هرگاه عالم به قیمت اصلی بوده ولی به جهتی از جهات به کمتر از آن معامله نموده است، طبق قانون خیار فسخ معامله را نخواهد داشت. با این توصیف هرگاه کسی در نتیجه اضطرار و پریشانی با علم به قیمت واقعی مال خود را چندین برابر کمتر از قیمت بفروشد نمیتواند باستناد خیار غبن معامله را فسخ نماید.
ثانیاً: خیار غبن یك خیار فوری است و باید بعد از علم به آن، در یک فاصله زمانی عرفی آنرا اجرا كرد و گرنه مطابق قانون، تأخیر موجب سقوط خیار غبن می شود.
ثالثاً اینکه: خیار غبن را میتوان ضمن عقد ساقط نمود ولی اگر مغبون بتواند اثبات كند كه منظور از اِسقاط غبن تفاوت قیمت تاحد مشخصی بوده در حالی كه تفاوت ارزش بیش از حد مورد نظر میباشد خیار غبن دوباره برای او ایجاد میگردد. بر همین اساس است که هنگام تنظیم سندهای خرید و فروش اموال غیرمنقول شامل آپارتمان و مستغلات، ضمن عقد اسقاط همه خیارات شرط میشود به خصوص خیار غبن فاحش، و متعاقباً سند رسمی نیز تنظیم می شود.
در این موارد ضروری است نوشته شود فقط با اسقاط کافه خیارات، که در اینصورت خیار غبن افحش باقی و معامله قابل فسخ است؛ زیرا اسقاط کافه خیارات خیار غبن افحش را از بین نمیبرد. لازم بهذکر است، غبن افحش بهصورتی اطلاق میشود که بیشتر از غبن فاحش، تفاوت قیمت وجود دارد. بهطور مثال چنانچه خودرویی که قیمت واقعی آن در بازار پنجاه میلیون تومان است به دو برابر آن فروخته شود، غبن افحش محقق است. در حالیکه غبن فاحش به درصدی بالاتر گفته میشود.
رابعاً: در صورتیكه مغبون هنگام معامله از قیمت مورد معامله با خبر بوده و با این حال معامله كرده خیار غبن نخواهد داشت زیرا با آگاهی بر قیمت حقیقی مورد معامله خود اقدام به ضرر خویش كرده و غبن در این مورد منتفی است.
خامساً: در موارد ذیل اگر خريدار بفهمد که مال عيبى دارد، نمىتواند معامله را برهم زند اما مىتواند تفاوت قيمت بگيرد.
– بعد از معامله تغييرى در موضوع معامله بدهد مانند اینکه پارچهای تبدیل به کت و شلوار شود.
– بعد از معامله بفهمد مال عيب دارد و فقط حق برگرداندن آن را ساقط كرده باشد.
البته اگر فقط خريدار تا مدتى كه حق به هم زدن معامله را داشته باشد، مال عيب ديگرى پيدا كند، اگر چه آن را تحويل گرفته باشد، مىتواند معامله را به هم بزند.
آشنایی با موارد فسخ به موجب قانون
قانون در مواردی برای جلوگیری از ضرری که به طور ناخواسته از قرارداد، متوجه یکی از دو طرف معامله میشود، به طور مستقیم به متضرر حق میدهد که بتواند با فسخ قرارداد، از زیان موجود جلوگیری کند. در این ارتباط قانون مدنى مقرر میدارد: اگر ملكى به شرط داشتن مساحت معين فروخته شود و بعد مشخص شود که کمتر از آن مقدار است، مشترى حق فسخ معامله را خواهد داشت. البته متقابلاً فروشنده نیز در صورت اینکه مساحت بیشتری فروخته باشد حق فسخ دارد، مگر اینکه طرفین تراضی بر عقد کنند.
مثال دیگر اینکه، کسی خانهای را اجاره کند و پس از مدتی متوجه شود که سکونت در آن میّسر نیست در اینجا فرد به استناد قانون حق دارد عقد اجاره را فسخ کند. در واقع هرگاه معلوم شود مورد اجاره در حال اجاره معيوب بوده، مستأجر ميتواند اجاره را فسخ کند يا بههمان نحوي که بوده است، اجاره را با تمام اجرت قبول کند اما اگر موجر رفع عيب کند، به نحوي که به مستأجر ضرري نرسد، مستأجر حق فسخ ندارد. همچنین عيبي که موجب فسخ اجاره ميشود، عيبي است که موجب نقصان منفعت يا صعوبت (سختی) در استفاده باشد.
مفهوم اِقاله
اگر طرفین قرارداد پس از انعقاد عقد دريابند كه به هدف مورد نظر خود دست نمىيابند و يا به هر دليلى از انعقاد عقد پشيمان شدهاند، با توافق يكديگر مىتوانند عقد را برهم زنند. بهعبارت ديگر همان گونه كه اراده دو طرف در پديد آمدن عقد عامل مهم تلقی میشده، در پایان دادن آن نیز تأثير دارد. لذا اگر طرفین به نتیجه انحلال عقد برسند، آثار آن از بين مى رود و به تعبير ديگر اقاله میشود.
امروزه در پيمانهاي فيمابين عقل سلیم حكم ميكند كه بايد به آنها وفادار بود و از آنجا كه انسان به اجتماع وابستگي خاصي دارد، همين وابستگي او را وا ميدارد تا به قراردادهاي خود ملتزم باشد. به همين جهت است كه معاملاتي كه مثل بيع و اجاره از عقود لازم ميباشند و هيچيك از طرفين بعد از انعقاد عقد حق بر هم زدن آن را ندارند مگر اينكه قانون به آنها اين اجازه را داده باشد يا اينكه طرفين راضي به انحلال آن عقد بشوند.
در واقع، با وجود همه دقتی كه اشخاص در هنگام تنظیم و انعقاد معامله بهكار میگیرند، چه بسا اتفاق میافتد كه یكی و یا هر دو طرف قرارداد به نحوی از ادامه قرارداد و انجام تعهدات ایجاد شده منصرف میگردند و همانطور كه اقدام به انجام معاملاتی میكنند، گاهی نیز به عللی از انجام معامله پشیمان میشوند و میخواهند كه با رضایت یکدیگر معامله را برهم بزنند. مقنن بهمنظور احترام به اراده اشخاص و جلب اعتماد و اطمینان آنها نسبت به چارچوبهای مورد قبول خود در ایجاد روابط حقوقی و تعهدات، به طرفین این امكان را میدهند كه چنانچه مایل به ادامه پایبندی خویش به قرارداد مورد نظر نباشند، به اراده خویش آن را منحل سازند و خود را از زیر بار پیمان و انجام تعهدات رها سازند.
البته نا گفته نماند هنگامی که بیان ميشود عقود با اقاله فسخ مي شوند اين قاعده درباره تمام عقود صادق نيست. مثلاً در عقد نكاح به موجب اقاله اجازه داده نشده که آثار عقد زایل شود.